+ نوشته شده در پنجشنبه سوم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 9:30 توسط توحید محمدزاده
|
بسم الله الرحمن الرحیم به امید خدا سعی میشود در این وبلاگ به طور مختصر و در حد نیاز دانشجویان دوره ی کارشناسی زبان و ادبیات انگلیسی مطلب نوشته شود.لازم به ذکر است که اشعار کتاب درسی که با ترجمه و نکات ضروری آورده میشود ترجمه ی اینجانب میباشد(در ورقه ی امتحانی مواظب باشید) با این نکته که در این مسیر اساتید گروه زبان انگلیسی دانشگاه ارومیه از جمله استاد مهدی پور و استاد درزی نژاد عوامل اصلی علاقه مند شدن بنده به ادبیات انگلیسی میباشند. خدایا چنان کن سر انجام کار تو خوشنود باشی و من رستگار.
بار دیگر بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم روی دیوار خونم لب سرداب جنونم زیر پایم دل افتاده به خونم
تو شدی بی خبر از حال درونم لب دیوار نشستم دیدم آن کوچه ز بالا گفتم : ای کاش که حالا بودی آگاه ز اندوه درونم تو ندیدی چه کشیدم شادیم را که به زنجیر کشیدم تو ندیدی ، نشنیدی آنچه را از لب دیوار بدیدم آنچه را از پس دیوار شنیدم
تو فقط یک شب دیگر ز همان کوچه گذشتی یادت افتاد شبی با هم از آن کوچه گذشتیم ولی افسوس ندانی..... که از آن شب لب دیوار همان کوچه نشستم تا تو را باز در آن کوچه ببینم تو به دنبال من خسته نگشتی بی من از کوچه گذشتی...
نگهت هیچ نیفتاد ، به رودی که روان بود تو نگفتی که چرا جوی چنین شد ؟ از چه پر آب شد اینک ؟
تو در آن ظلمت شب در دل این کوچه ندیدی که در فواره خونین آب در رود بریزد ؟ خون من به لب دیوار ندیدی ؟ ز همان سنگ که گفتی زده ام من ولی از آن نرمیدی... تو چه دیدی..؟ من همان سنگ زنم بر سر آن شب اگر آن شب اشکی از شاخه فرو ریخت
ساعتی بعد که رفتی خون من ریخت به دیوار خون من از لب دیوار فرو ریخت بر کف کوچه گل سرخ بروئید تو از این کوچه گذشتی و گل سرخ ندیدی ! تو چه دیدی.. ؟
تو فقط یاد همان شب به سرت شد یا که یادش فقط آن شب به سرت شد ؟
ماه بر عشق تو خندید چو فهمید که بار سفر از شهر نبستی ولی از کوچه سفر کردی و رفتی..
دیدی آخر تو خودت عهد شکستی من که از کوچه نرفتم تو چرا پای از این کوچه بریدی ؟
تو که گفتی حذر از عشق ندانی دیدی این عشق تو چون آب روان بود ! دیدی این خامی احساس عیان بود ؟!
تو که گفتی همه تن چشم شدی ، خیره به دنبال گشتی ؟ پس چرا هیچ ندیدی ؟؟!
من که یک ذره ام از کوچه جدا نیست دگر این کوچه ز من پر ز نشانی ست تو به دنبال چه هستی ؟
زیر پایت گل سرخم بشکستی ، تو از این کوچه گذشتی..!
دوران کارشناسی تمام شد ... دوران کارشناسی ارشد که فصلی نو در زندگی ام است شروع شد رشته ی علوم سیاسی و روابط بین الملل گرایش مطالعات منطقه ای ، منطقه ی آسیای مرکزی و قفقاز دانشکده بیمه اکو دانشگاه علامه طباطبایی .