خرابات الست
میخانه که پروردهام از لای خم او
بادا سر من خاک ته پای خم او
حیف است به زیر سر من ، بر سر من نه
آن خشت که بوده ست به بالای خم او
در خدمتم آنجا که برای گل تسبیح
خاکی به کف آرم مگر از جای خم او
سوری و چه سوری ست که در عقد کس آید
بنت العنب آن بکر طرب زای خم او
توفان چه کند کشتی نوحش چه نماید
آبی که زند موج ز دریای خم او
در زردی خورشید قیامت به خود آییم
ما را که صبوحیست ز صهبای خم او
ما گوشه نشینان خرابات الستیم
تا بوی میی هست در این میکده مستیم
وحشی بافقی
ترجیع بند، بند ۱۵
+ نوشته شده در شنبه بیست و سوم شهریور ۱۳۹۸ ساعت 21:58 توسط توحید محمدزاده
|
بسم الله الرحمن الرحیم